جمعه ای خوب برای خوبم
امروز من و بابایی و یسنا جون سفرسه نفره ی سه ساعته ای داشتیم به پارک ساحلی آستانه اشرفیه که خیلی خیلی بهمون خوش گذشت آخه مگه میشه با این همه ادا وشیرین کاری وشیرین زبونی ای که این وروجک ما داره جایی بریم بهمون خوش نگذره _ البته به استثنای مکانهایی که خانوم خانوما از بودنشون دراون مکان ابراز نارضایتی بفرمایند اونوقت دیگه ماجرا از زمین تا آسمون متفاوته _ خداروشکر چون یسنا جون عاشق هرچی آب ورودخونه ودریاهست امروز بادیدن رود خونه کلی ذوق کردو ساعتها خوشحال وبانشاط بود و همچنین چقدر متعجب ازدیدن ماهیگیرهای قلاب به دست . کنار رودخونه که بودیم همش میگفت دد (دریا ) ماه ماه (ماهی ) دد ماه ماه
دختر نازنینم نا گفته نماند آخر سر موقع برگشتن با فالوده ای که شما برای اولین بار باهاش روبرو شده بودی چه کار ها که نکردی و چه جاها که به گند نکشیدی و چه لباسها که ... وای وای وای