شاعرکوچولو
جیک جیک جیکینا جوجه ی خوشگلینا
دوچشم داره چه ماهه پاهای کوچکینا
زرده ولی نه زردکه نه لیمو پرداره و نه اردکه نه بلبل وپرستو
جوجه ی تنبلینا می پره روصندلینا
مامان میخواد نداریم اما براش دونه واب میذاریم
مصطفی رحماندوست
اینبارکه دخترم روبرده بودم کتابخانه طبق معمول موقع برگشتن دوتاکتاب انتخاب کردیم واوردیم خونه یکی یه قصه کوتاه بودویکی دیگه کتاب شعری بودبه نام هیچ هیچ هیچانه درمقدمه درباره شعرهای این کتاب نوشته بود: همانطورکه ازاسمش پیداست این شعرها هیچانه و بدون معنی خاصی هستندولی هدف ازاین شعرهاورزش ذهنی لذت ازجادوی مجاورت کلمه های هم اهنگ وپیوسته بازی وشادی پرش ذهنی و... هست.ومن اینها روبه زبان ساده واسه یسناگلی توضیح دادم وروزی چندتا ازاین شعرهاروبراش میخوندم . یه روزکه یسنا داشت تواتاقش بازی میکرد ویه چیزایی براخودش زمزمه میکردبه حرفاش گوش دادم دیدم بله خانوم داره ازخودش یه شعرایی میخونه امانه شعرایی که من بهش یاددادم بلکه دقیقا مثل شعرای کتاب هیچانه هرجمله ای روکه به ذهنش میرسه درقالب شعروبااهنگ میخونه راستش لحظه هایی که داشتم باحیرت وهیجان دخترم رو گوش میدادم از خوشحالی در پوست خودم نمیگنجیدم از خوشحالی اینکه دخترم عزیزدلم از هرحرفی که براش میزنم هرکتابی که براش میخونم چیزای زیادی یادمیگیره وازکنارشون به سادگی و بدون یادگیری رد نمیشه . اثرات مثبت قصه هایی روکه هرشب براش میخونم روتوکاراش وحرفاش میبینم وخوشحال میشم ولی اینباردیگه انتظارنداشتم دراثرخوندن این کتاب دخترم هم بخواد ازخودش شعربگه .بله اونروز وقتی که یسناکوچولودرحال بازی بود یه دفعه خودش رودرمقابل تشویقها وخوشحالی بی اندازه من دید شگفتزده شدواونم شروع کرد به شادی و خوشحالی.از اونروزبه بعد بیشترحرفاش رو به صورت شعرواهنگین میگه هرجاهم گیرمیکنه شروع میکنه به خندیدن واین شده خنده دارترین بازی وسرگرمیمون تواین روزها.
بازی بازی بازی بازه پاهای خاله درازه
خاله تابخوای خال داره پرمیزنه بال داره
میپره بالازودمیرسه خونه ما اوازمیخونه کلکه
خاله خاله جون جیرجیرکه مصطفی رحماندوست