امان از لجبازیهات
سلام بر دختر بینهایت لوس ویکدنده من گلایه دارم ازت فراوون فراوون حدودیک هفته ای میشه که خیلی خیلی حساس شدی حتی نمیشه دست بهت زد وقتی میخوایم بریم بیرون از خونه ووقت پالتوپوشیدن وکلاه وجوراب میشه توخونمو قیامت به پامیشه من باتو دعوامیکنم بابابامن دعوامیکنه من بابابادعوامیکنم باباباتودعوامیکنه توبابابایی دعوامیکنی خلاصه جنجالی به پامیشه اونقدرگریه میکنی وجیغ وداد میزنی که نگو من هم اونقدرعصبانی میشم و میبینم کاری هم ازدستم برنمیادمیشینم گریه میکنم ناچارا. حالا ببین بابایی چکار میکنه وسط دعوا دیگه تحملش تموم میشه ومیره میشینه توماشین ومنتظر ما میمونه من هم اگه تونستم راضیت کنم حتی الامکان یه کلاه سرت بذاری که هیچی اگه نه میپیچمت تو پتووباچشم...
نویسنده :
مامان جون یسناجون
2:00