یسنانازنازییسنانازنازی، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره

دختر من یسنای من

کدبانو ی کوچک

آرزویم این است نطراوداشک درچشم توهرگز مگرازشوق زیاد وهرگزنرودلبخندازعمق نگاهت وبه اندازه ی هرروزتوعاشق باشی عاشق آنکه تورامیخواهد وبه لبخندتوازخویش رها میگردد وتورادوست بداردبه همان اندازه که دلت میخواهد  نازنین من امروز احساس مسئولیتش گل کرده بود ومیخواست در مقابل اون همه ریخت وپاشهاش توظرف شستن(که میدونم هدف اصلیش آب بازی وریکا حروم کنی بود) به من کمک کنه  ومثلا منو خوشحال کنه دستش درد نکنه الهی که آخرسر تمیز کردن آب رو درکابینت روهم به کارهای من اضافه کرد                 ...
12 دی 1390

گزیده ای ازشیرین زبونیهای بلبلم

تواین پست میخوام کمی هم ازشیرین زبونیهای خوشگلم بگم نازنینم انقدرحرفهای شیرین وخنده داری میگه که نمیتونم به خودم اجازه بدم که  اون جمله ها به فراموشی سپرده بشه و جایی ثبت نشه آخه ازیه طرف هم بی انصافی میشه چون خیلی اتفاق افتاده وقتی من ناراحتم وحوصله ی هیچ چی روندارم با یک جمله خنده دار دخترنازم کلی خندیدم و از ناراحتی دراومدم . از خدامیخوام همیشه خنده برلبان همه ی مادران وهمه ی فرزندان دنیا باشه . انشاالله   یسنای من این روزها وقتی یه کاربد میکنه مثلا آب رو میریزه روی فرش یا هرخرابکاری دیگه ای زود میاد پیش من وبه من میگه مامان من دختل خوبی ام آله؟ ومن میفهمم که این دخترخوب من صددرصدیه دسته گلی به آب داده آخه درطول روزچ...
19 آذر 1390

امان از لجبازیهات

سلام بر دختر بینهایت لوس ویکدنده من گلایه دارم ازت فراوون فراوون حدودیک هفته ای میشه که خیلی خیلی حساس شدی حتی نمیشه دست بهت زد وقتی میخوایم بریم بیرون از خونه ووقت پالتوپوشیدن وکلاه وجوراب میشه توخونمو قیامت به پامیشه من باتو دعوامیکنم بابابامن دعوامیکنه من بابابادعوامیکنم باباباتودعوامیکنه توبابابایی دعوامیکنی خلاصه جنجالی به پامیشه اونقدرگریه میکنی وجیغ وداد میزنی که نگو من هم اونقدرعصبانی میشم و میبینم کاری هم ازدستم برنمیادمیشینم گریه میکنم ناچارا. حالا ببین بابایی چکار میکنه وسط دعوا دیگه تحملش تموم میشه ومیره میشینه توماشین ومنتظر ما میمونه من هم اگه تونستم راضیت کنم حتی الامکان یه کلاه سرت بذاری که هیچی اگه نه میپیچمت تو پتووباچشم...
17 آذر 1390

باز این چه شورش است

امروز روز ششم محرم شب هفتم محرم شب حضرت علی اصغر(ع) من و دخترم رفتیم مراسم شیرخواران وبرای حضرت علی اصغرطفل شش ماهه ی مظلوم امام حسین(ع) عزاداری کردیم برای علی اصغر لالایی خوندیم. واقعا حال و هوای دیگه ای داره عزاداری و گریه کردن برای این شهید شش ماهه در حالیکه کودک کوچکت هم بغلت باشه .     ...
11 آذر 1390

ناناز مامانی در28ماهگی

 ٢٤آبان جشن نامزدی خاله جون یسنا بود ویسناکوچولوساعتهاغرق درشادی جشن. من ودخترم ازته دل برای خوشبختی خاله الهام ودایی بهروز دعامیکنیم ان شاالله سالهای سال درکنار هم وخوشبخت باشند. الهی آمین         ...
24 آبان 1390

نانا کوچولوی نازم پابه عرصه ی فرهنگ گذاشت

  همیشه وقتی ناراحتی دخترکوچولوی نازمووقتی که بچه های کوچولورومیدیدکه کیف مدرسه پشتشونه ودارن میرن مدرسه میدیدم خودم هم خیلی ناراحت میشدم وواسه دلداریش مینشستم باهاش حرف میزدم و بهش میگفتم ببین یسناجونم چندسال دیگه که بگذره توهم بزرگ میشی و میتونی بری مدرسه اما افسوس که یسنا کوچولوحتی مفهوم سال روهم نمیفهمید بالاخره باخودم فکرکردم ببرمش مهدکودک امابعدمنصرف شدم کانون پرورش فکری گفتند بایدبالای6 سال باشه بالاخره امروز یه زنگی زدم به کتابخونه عمومی شهرمون اونجاهم بااینکه اتاق کودکان برای بچه های مدرسه ای بود ولی با اصرارهای من قبول کردن و اینطوری شدکه یسنا خانوم شیطون شدعضو کتابخونه. کارت عضویت کتابخونه مبارکت باشه خوشگ...
26 مهر 1390

عکس

خدای اطلسی هاباتوباشد            پناه بی کسی هاباتوباشد تمام لحظه های خوب یک عمر      به جز دلواپسی هاباتوباشد   ...
23 مهر 1390

دخترم باتوسخن میگویم

دخترم با تو سخن مي گويم ‏ زندگي در نگهم گلزاريست ‏ و تو با قامت چون نيلوفر،شاخه ي پر گل اين گلزاري ‏ من به چشمان تو يک خرمن گل مي بينم ‏ گل عفت ، گل صدرنگ اميد ‏ گل فرداي بزرگ گل فرداي سپيد چشم تو آينه ي روشن فرداي من است ‏ گل چو پژمرده شود جاي ندارد در باغ ‏ کس نگيرد زگل مرده سراغ دخترم با تو سخن مي گويم ‏ ديده بگشاي و در انديشه گل چينان باش همه گل چين گل امروزند ‏ همه هستي سوزند ‏ کس به فرداي گل باغ نمي انديشد ‏ آنکه گرد همه گل ها به هوس مي چرخد ‏ بلبل عاشق نيست ‏ بلکه گلچين سيه کرداريست ‏ که سراسيمه دود در پي گل هاي لطيف &rlm...
21 مهر 1390